loading...

دنیای موازی من

Content extracted from http://asalmz.blog.ir/rss/?1744005301

بازدید : 12
دوشنبه 26 اسفند 1403 زمان : 10:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دنیای موازی من

داشتم پست جدید صوفیا راجب پرخوری بعد بیماریشو میخوندم که متوجه خودم شدم؛

من چند روزه نمیخوابم چون شبا همراه بیمارمم و خوابم پریده حتی روزها هم نمیتونم زیاد بخوابم، دیشب بعد گذشت چهار شب، بیهوش شدم ینی یه جوری عمیق خوابیدم که بیمارم منو ساعت چهار صبح بیدار کرد! بیدارم میشدم دوباره میخابیدم ینی پرستار میومد من بیهوش بودم از رو کله ام سرمو وصل میکرد!! (بنده خداها خیلی درکم کردن)

الان از ۶ صبح بیدارم چون باید تختو جمع میکردم و کارای روتین بیمار انجام میشد اما بقدری مست خوابم که اصلا تمرکز ندارم دلم میخواد یه دل سیر بخوابم اونم نه خونه، همینجا

دلم میخواد تخت بیمار بغلیو بدن بهم هیچکس هم نره بیاد بیمارمم حالش خوب باشه و من بخوابم تا ابد ... انقد که سیر شم ... گشنه خواب شدم☹️

- دیشب بقدری هیستریک شده بودم از شرایط که دلم میخواست جیغ بزنم انقد که همه ازم دور شن، منم برم... برم تو خودم... برم یه جا گم شم دست هیچکس بهم نرسه کسی کارم نداشته باشه ... مث بچگیام برم تو کمد دیواری قایم شم☹️

خدایا من خسته شدم خیلی فشار رومه ...

- اضطرابم بالاس انقد که حس ناتوانی و سردرگمی‌بهم میده ...

- پرستار خوشگله امروز شیفتشه اما هیجان اونم نمیتونه خوابمو بپرونه ...

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 8
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 529
  • بازدید کننده امروز : 405
  • باردید دیروز : 13
  • بازدید کننده دیروز : 14
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 530
  • بازدید ماه : 588
  • بازدید سال : 3806
  • بازدید کلی : 3806
  • کدهای اختصاصی